۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

دوباره اومدم...

سلام. سال و اندیست که وبلاگم رو بروز نکرده ام. دلم برای وبلاگ نویسی تنگ شده بود.واقعا وقت نداشتم. کار روزنامه و کار عکاسی و مسائل زندگی نزاشت بیام . دیگه سعی می کنم گاه گداری بیام و چیزی بنویسم. این روزا واقعا حالم خوب نیس. در این غربت بدون اینکه بتونی برگردم مادرم رو از دست دادم. گرانبهاترین و مقدسترین مادر دنیا رو از دست دادم. خداوندگار درد. دیگه کسی نمی تونه برادان و خواهرانم رو دور خودش جمع کنه. یک سال و نیم پیش دیدمش.شرمنده ام که نتونستم سر قبرش برم و بوسش بکنم.دلم براش خیلی تنگ شده. هنوز هم باورم نمیشه که مادرم مرده.همیشه و همه جا می بینمش،لمسش می کنم.هنوز لبخندهایش رو می بینم و هرگز باور نمی کنم که من نمی تونم دیگه اونو ببینم. یک دلیل دیگه که نتونستم بیام این بود که از سرکارم (کانال کوردستان)اخراجم کردند به بهانه ی اینکه در دو ماهی که تظاهرات بود رفته بودم خبر و عکس بگیرم. و می گن که به مام جلال تالبانی چیزهایی گفته ام. به هر حال بهونه جور شد و بیرونم کردند. الان یه بیشتره که بیکارم. این چند روز هم در روزنامه آسو به صورت حق الزحمه کار می کنم. چیز دیگری ندارم بنویسم. فقط دلم تنگ است و هوا نامردانه سوزان است...

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

روز زن


                          
يك ماه كه در گير انخابات پارلمان عراق هستيم.همش كار وكار. امروز انتخابات تمام شد و نفس راحتي كشيديم. انتخابات در كوردستان و بخصوص شهر سليمانيه به شيوه اي دمكراسي پايان يافت. من چون كارت كومسيون داشتم بعنوان خبرنگار و عكاس سر زدم.خيلي خوب پيش رفت. تا ساعت 5 عصر مراگز باز بودند و همشهريان مشغول راي دادن بودند.
در كوردستان جدل بين اتحاديه ميهني و جنبش ( گوران) تا جايي رسيد كه براي تضعيف ديگري از اسناد كهنه استفاده كردند و هركدام به نفع خود از اسناد بيست سي سال پيش استفاده كردند و كلي راي جمع آوري كردند. تا حالاكه من اين نوشته رو مي نويسم بي آنكه نتيجه اي داشته باشد هر كدام براي خود جشن گرفتنتد. هر چند كه نه نتيجه ي از طرف مراگز دولتي پخش شود الكي براي خود جشن گرفتند. البته اين جشن و شليك گلوله تنها به خاطر تضعيف روحيه ي مردم است و بس.
قرار بود چيزي در مورد روز زن ( هشت مارس ) بنويسم ولي با وجود اين همه خستگي و مشغولي وقت نداشتم سري به وبلاگهايم بزنم. همزماني انتخابات و روز مقدس زن براي من يه كمي ناخوشايند بود.
همين جا به دوستان خوبم چه خانموما و چه اون آقايوني كه به زن باور دارند تبريك مي گم و اميدوارم زنان بتوانند به اون حق و حقوقي كه دوست دارند برسند و اميدوارم كه روزي توانايي زنان در تمام عرصه ها چشمگيرتر از مردان ببينم. و روز بياد كه زن و مردي وجود نداشته باشد و همه انسانها برابر باشند.

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

خون من رنگین تر از آن شهدا نیست. ( موسوی)





بیانیه آقای موسوی یک بیانیه انسانی و آرمانخواهی است. یک بیانیه که هر آزاد اندیشی را به اندیشه وا میدارد و اوج آرامش و عدالتی است که برای مردم و وطن خود می خواهد. فریاد عدالت خواهی او فریاد هر یک از جوانان و تشنگان آزادی است. این بیانیه ورق سبزی بود که به تاریخ سنجاق و با خون ده ها جوان امضاء شد. وقتی که آقای موسوی خودشان را از دیگر مردم معترض جدا نمی کند و بقول خودشان خون او از خون دیگر شهدا رنگینتر نیست ، دیگر چیزی بر ما پوشیده نیس.


"بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. " حاکمان اسلامی باید به این بحران بیندیشند و راهکارهایی برای این مشکل پیدا کنند. به منظر بنده هم تنها راه حل بحران به رسمیت شناختن خود بحران است. تا سران حکومت به این شکست اعتراف نکنند و جلو مردم معذرت خواهی نکنند مردم هرگز از پایی نمی نشینند. هر چند که این بحران با معذرت خواهی و دادگاهی حل نخواهد شد ولی یکی از راه حلهاست.



بیانیه ای که آقای موسوی منتشر کردند و پیشنهادهای ایشان برای حکومت بسیار مهم و قابل بررسی است. پیشنهادات آقای موسوی آیا در قانون اساسی اسلامی ایران قابل اجراست؟ آیا حاکمان اسلامی به این پیشنهادات تن می دهند و به گناهان خود اعتراف خواهند کرد؟ آیا حکومت با آزاد کردن زندانیان سیاسی می تواند آبرو و حیثیت آنان را برگرداند.؟ آیا با باز پخش کردن روزنامه های توقیف شده از تیتر خبرها و نیش روزنامه ها و قلم خبرنگاران و نویسندگان در آمان خواهد ماند و می تواند تحمل این آزادی را به رخسار بکشد؟ آیا حاکمان جمهوری اسلامی این عقلیت را می توانند داشته باشند که احزاب به شیوه ای دمکراسی و مدنی در پارلمان ایران فعالیت بکنند؟ این احزاب که تنها احزاب داخلی ایران نیستند بلکه اپوزیسیونهای ایرانی هم هستند که می خواهند به شیوه دمکراسی و مدنی و دیالوگ در پارلمان ایران فعالیت بکنند. آیا حاکمان به فکر راه حلی برای برگرداندن احزاب اپوزیسیون و مشارکت آنان در بندهای قانون اساسی و دیگر قوانین قضایی و اجرایی کشور کرده است.؟ و هزاران آیا ی دیگر ......



راه حلهای آقای موسوی برای برقراری امنیت کشور بسیار خردمندانه است. ولی برای کشوری که یه ذره از آزادی ودمکراسی بویی برده باشد. برای کشوریست که عدالت و انسانیت در آن وجود داشته باشد. این پیشنهادات هرگز و هرگز در این مقطع زمانی قابل قبول حاکمان نیست. آنان هرگز به کشتار مردم و ترورها و اعدامها و تجاوزها و خونهای جوانان سبز اعتراف نخواهند کرد. این حکومت دیگر حکومت نخواهد شد وهرگز مردم و بخصوص جوانان ساکت نخواهند شد تا براندازی اسلام و حاکمان اسلامی.


" و کلام آخر آنکه همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می تواند اجرایی شود ". مگر آقای موسوی از قانون و حاکمیت حاکمان اسلامی بی خبر است که با آن همه سادگی می گوید این پیشنهاد می تواند بدون توافق و مذاکره .... قابل اجرا باشد.؟

مگر کسی هست که پی به حقه و کلک و بی شرمی آنان نبرده باشد؟

به نظر من آقای موسوی می توانست پیشنهادات دیگری را به جمهوری اسلامی بدهند. پیشنهاداتی که قابل اجرا باشد . بنا به موقعیتی که خودشان در آن هستند.